سهراب ی تر

سهراب ی تر

سهراب ی تر - شرح اشعار سهراب سپهری
سهراب ی تر

سهراب ی تر

سهراب ی تر - شرح اشعار سهراب سپهری

حجم سبز: ندای آغاز - 1

مادرم در خواب است،

و منوچهر و پروانه و شاید همه مردم شهر؛

شب خرداد به آرامی یک مرثیه از روی سر ثانیه ها می گذرد،

و نسیمی خنک از حاشیه سبز پتو خواب مرا می روبد.

بوی هجرت می آید،

بالش من پر آواز پر چلچه هاست.


در ابتدا وقتی میگه: مادرم، منوچهر، پروانه و همه مردم در خواب هستن به طور ضمنی اشاره میکنه که من بیدارم و این خواب و بیداری شعاریه، خواب از جنس غفلت و بیداری از جنس آگاهی. در ادامه هم حالی که از این بیداری نشات میگیره رو با عبور آرام شب خرداد توصیف میکنه. بعد با اشاره به ربوده شدن خواب صراحتا به بیداری خودش اشاره میکنه و ادامه میده که این بیداری من رو به هجرت فرامیخونه. حتی میگه محلی که استراحت من در اونجا مستقر میشه (بالش من) مملو از صدای پر پرستوهاست (آواز پر چلچله) استعاره ای از ندای کوچ یا هجرت.
برگردیم به: شب خرداد به آرامی یک مرثیه از روی سر ثانیه ها می گذرد. اینو گفتم که اینجا حالی که از آگاهی براش شکل گرفته رو بیان میکنه. نکته اصلی ابهام زا در اینجا خرداد هستش. در تقویم ایرانی دو تا خرداد هست یکی ماه خرداد و یکی روز خرداد. اگه اینجا خرداد رو ماه خرداد در نظر بگیریم شرح شب خرداد گره میخوره چرا که خرداد یک ماه هست و شبی که خرداد رو آبستن باشه وجود نداره مگه اینکه فانتزی عمل کنیم و اردیبهشت رو در نظر بگیریم... در حال حاضر به سراغ روز خرداد میریم. ششم فروردین ماه روز خرداده. تاریخ ایرانیا رویدادهای مهمی رو به این روز نسبت میده که باعث شده این روز رو به نام روز امید هم نام گذاری کنن چرا که انتظار میره در آینده هم در چنین روزی ناجی ایرانی ها ظهور کنه. پس شب خرداد، شبی که آبستن چنین روز با شکوهی هست در نظر کسی که آگاهی داره بسیار آرام میگذره. عبور زمان رو در مقیاس ثانیه ها درک میکنه؛ سهراب برای توصیف درک زمان، از سرعت کند زمان در مرثیه خوانی استفاده میکنه. تکنیک‌های دیگه ای هم برای توصیف کندی گذر زمان میشه تصور کرد اما استفاده از مرثیه به نظر من برای اینه که شب خرداد روزی رو به بار میاره که امید میره با ظهور منجی عدالت برقرار بشه و ناگواری های گذشته دیگه تکرار نشن و این عبور کند شب بسان مرثیه ای برای ناگواری های گذشته س. در مقیاس ماکرو، همه دوران های تاریخ بشریت شب خرداد محسوب میشن و همه در انتظار روز موعود روز برپایی عدالت هستن و تا اون روز همه روزه مرثیه بی عدالتی ها خوانده میشه و چقدر کند و آهسته باید از دل این مصائب و ناخوشی ها عبور کرد.
و نسیمی خنک از حاشیه سبز پتو خواب مرا می روبد. در اینجا پتو ابهام زاست پس باید به سراغ معمای پتو و ارتباطش با اونچه در قبلش گفته شده رفت. البته در نظر داشته باشیم که اینجا کلید مشخصی برای شرح این قسمت وجود نداره شاید این شرح خوشایند شما نباشه، بهرحال، عناصری که در این قطعه به کار برده شده شاید بتونن در تاویلی دیگر هم جا بگیرن. قبلا پتوها بیشتر نقش هایی شبیه به نقش فرش ها داشتن امروزه دیگه کمتر پتویی هست که نقشی شبیه به نقش فرش داشته باشه. نقش فرش قرینه ای نمادین از باغ های ایرانی هاست. در حاشیه نقش فرش ها، جوی ها و احتمالا چمن زارها و سنگ چین هاست و در وسط هم طرحی از درختان باغ که شبیه به مو (انگور) هست زده میشده. روز خرداد به عنوان با شکوه ترین روز، در قرینه نمادین نقش پتو جای باغ رو میگیره. حاشیه حاوی جوی آبی هستش که به سمت این باغ روانه و البته باغ رو هم به طور کامل در بر گرفته و بنابراین میتونه مجاز از سمت و سوی روز خرداد یا تمرکز به این روز باشه. در این حالت،  نسیمی که از این جوی آب برمیخیزه تمرکز یا اشاره به سمت باغ داره پس باید مجاز از خیال و اندیشه ای باشه که به روز خرداد معطوف شده. خنک بودن نسیم وصف اندیشه س که دلپذیره و القایی از سر تشویش و دلواپسی نیست. حالا ساده میشه گفت که: فکر کردن به روز خرداد خواب رو از سر من بیرون میکنه. سبز بودن حاشیه به نظر من استعاره از زنده یا در جریان بودنه که در اینجا توصیف کننده معطوف بودن به روز خرداده.