سهراب ی تر

سهراب ی تر

سهراب ی تر - شرح اشعار سهراب سپهری
سهراب ی تر

سهراب ی تر

سهراب ی تر - شرح اشعار سهراب سپهری

شرق اندوه: و شکستم، و دویدم، و فتادم - 1

بعنوان پاسخی برای درخواست یکی از دوستان گرامی برای شرح «پاره لبخند تو بر روی لجن دیدم، رفتم به نماز».


برای شرح این قطعه باید به سراغ ابتدای شعر رفت جایی که «دیدن» رو آدرس میده.

هر تکه نگاهم را جایی افکندم، پر کردم هستی ز نگاه. این بیت یکی فبل تر هستش. صحبتی غیر واقعی میکنه از اینکه جاهایی از هستی خالی بوده اند و من با افکندن نگاهم به اونجاها تمام هستی رو پر کردم. دقت کنیم که نگاه رو از هستی پر نمیکنه. مضمونش اینه که به سراغ دست نخورده ها و بکرها رفتم. جاهایی که قبلا بهشون اشاره نشده بود و یا در انزوا به سر می بردن. در ادامه میگه: بر لب مردابی، پاره لبخند تو بر روی لجن دیدم، رفتم به نماز. این تاکیدی بر قطعه قبلی داره و استدلالش اینطور میشه که کسی برای دیدن محبوب خودش – در اینجا با توجه به «رفتم به نماز» در نگاه اول باید بگیم که محبوب در اینجا خداست – به سراغ مرداب نمیره که برعکس به سراغ زندگی ها، طراوت ها و شادابی ها میره. از اونجایی که سهراب جاهای خالی هستی رو با نگاهش پر کرده (یعنی جاهایی که نگفته شده بودن که در اونجاها هم خدا رو میشه دید، من خدا رو دیدم و با این دیدن اثبات کردم که جای خالی در هستی وجود نداره و همه جا پر هست از حضور خدا؛ پس من با نگاهم هستی رو پر کردم) بنابراین باید گفت لب مرداب هم یکی از اون جاهای خالی بوده که با دیدن «لبخند تو» اینجا هم به همون شکلی که گفته شد پر میشه از حضور خدا. در ادامه هم به تبع درک حضور خدا به نماز میره. در بیت بعدی هم به طور مشابه جای دیگه ای رو بیان میکنه جایی که کسی در اونجا دنبال خدا نمیگرده و یا بهتره بگیم در پی درک حضور خدا، چنین جایی رو جستجو نمیکنه، اون جا «در بن خار» هستش که میگه: در بن خاری یاد تو پنهان بود و...