سهراب ی تر

سهراب ی تر

سهراب ی تر - شرح اشعار سهراب سپهری
سهراب ی تر

سهراب ی تر

سهراب ی تر - شرح اشعار سهراب سپهری

حجم سبز - ورق روشن وقت - 1

ساعت نه ابر آمد نرده ها تر شد


ساعت ده نمیشد؟ یا هشت؟ "نه" آخرین عدد از دنباله اعداد تک رقمیه. یعنی اعداد تنها، و آخرین عنصر این دنباله اشاره به "پس به سمت گل تنهایی می پیچی، دو قدم مانده به گل" داره.


در مورد "تر شدن". تر شدن اینجا اشاره به "درک" وجود نرده داره. یعنی با عبارت "تر شدن" بیان می کنه که به وجود نرده هشیار شدم. 

اما "نرده"، اول کاربرد نرده چیه؟ مثلا: نرده برای جلوگیری از سقوط از ایوان. مخصوصا با هدف حفظ جان کودکان، اغلب نرده استفاده میشه. بنابراین ماهیتا، نرده میل به معنایی، مانند سد و مانع می کنه.

نکته ای که اینجا هست اینه که در این مصرع اشاره ذهنی به نزول باران میشه اما در واقع حرفی از بارش باران زده نمیشه! اما قطعا این مصرع در ذهن مخاطب یک بارش باران رو تداعی می کنه. در جاهای دیگه سهراب از "ابر" به نشانه گرفتگی یا دل گرفتی استفاده کرده، (من دلم گاهی مثل یک ابر می گیرد وقتی ...) بنابراین و با توجه به تشریح "ساعت نه" که در ابتدا بیان شد، "تر شدن" اشاره به گریستن داره و نه بارش باران. نکته بعدی اینه که بارش باران به عنوان نزول رحمت الهی مورد توجه قرار میگیره، که گریستن، در دو مصرع بعدی به باران پیوند داده میشه، پیامد این پیوند رحمت بودن گریستن رو بیان می کنه. در یادداشتهایی از لینکلن به فرزندش می خوانیم که "از اشک ریختن خجالت نکش" این جمله دربردارنده پیامی است مبنی بر نیکو بودن گریستن. در دومین مصرع بعدی، پای عروسک به صحنه کشیده میشه. عروسک نمادی از دنیای کودکی است. و کودکی به یادآورنده عصمت. که ورود عروسک با این تعبیر، شرح مصرع یادشده را تایید می کند.


اما برگردیم به سراغ نرده، آیا نرده اشاره ای به "مانع سقوط" و یا اشاره ای به "مانع رهایی" دارد؟ بهتره که به سراغ ادامه این شعر بریم و ببینیم وجود نرده به عنوان یک مانع، نهایتا پس از سپری شدن حالت مقطعیه "ساعت نه" باعث تشکیل چه وضع و حالی خواهد شد!

ابرها رفتند. یک هوای صاف، یک گنجشک، یک پرواز...

این نرده ی مانع، که صرف نظر از اینکه مانع چه چیزی شده است، پس از رفتن ابرها، باعث "رسیدن" به یک هوای صاف ... شده است. با این اوصاف، این نرده آیا یک مانع خوب بوده است یا بد؟ به عبارتی دیگر مانع ِ سقوط بوده است یا مانع ِ رهایی؟ در این مصرع ها که صحبت از یک هوای صاف، یک گنجشک و یک پرواز می شود، به روشنی نشان داده شده است که "عدم عبور از نرده" (به هر دلیلی: خواه نتوانستن در عبور، و یا خودداری از عبور) پایه ای برای هوای صاف و ... می باشد. پس تعبیری که از نرده باید داشته باشیم نباید در جهت یک مانع بد و یا مانع رهایی باشد.

اینکه در اینجا تاکیدم بر روی نرده هستش بخاطر اینه که متصورم کلمات دیگری هم می شد بجای نرده استفاده کرد اما از اونجایی که سهراب برای انتخاب کلمات بسیار دقیق بوده و در یادداشتهایی هم از استفاده نابجای کلمات توسط شاعران اظهار گله مندی کرده (مثلا: حمله واژه به فک شاعر) باید دقت بسیاری برای کشف ارتباط بین کلمات و نظر شاعر نسبت به کلمات داشت.

همیشه احساس و عقل دو عنصر متضاد با هم بوده اند. ساعت نه ابر آمد، کفه ی احساسات رو پر می کنه در حالی که وقتی از نرده صحبت میشه مانعی (همون نرده) برای غلبه بر این کفه پر شده، به میدون میاد. اونچه که من برداشت کردم این بود که نرده رو باید اشاره به عقل تعبیر کرد. در جاهای دیگه هم سهراب از مناسب و مطلوب نبودن امتداد یافتن چنین وضعیتی (ساعت نه ابر آمد) به طور پوشیده صحبت می کنه، شاید بهترین مصداقش همون شعر نشانی باشه: پس به سمت گل تنهایی می پیچی - دو قدم مانده به گل، پای فواره جاوید ...