سهراب ی تر

سهراب ی تر

سهراب ی تر - شرح اشعار سهراب سپهری
سهراب ی تر

سهراب ی تر

سهراب ی تر - شرح اشعار سهراب سپهری

صدای پای آب - از منظر تفسیر اهل کاشانم - 1

شعر صدای پای آب با اهل کاشانم شروع میشه، و چهار مرتبه اهل کاشانم در این شعر تکرار شده:
1. اهل کاشانم، روزگارم بد نیست ...

2. اهل کاشانم، پیشه ام نقاشی است ...

3. اهل کاشانم، نسبم شاید برسد، به گیاهی در هند ...

4. اهل کاشانم، اما شهر من کاشان نیست ...

مصرع های بعد از هر "اهل کاشانم" تا "اهل کاشانم" بعدی، تفسیر وجهی اهل کاشانم می تونه باشه، بنابراین هر اهل کاشانم رو با مصرع های بعدیش تفسیر می کنیم و اینکه شعر رو به چهار قسمت تقسیم می کنیم.

از شرح و بررسی همه ابیات صرف نظر شده و صرفا ابیات محوری مورد بررسی قرار می گیرن.
"شاخه مو به انگور مبتلا بود" و "بوته خشخاشی شستشو داده مرا در سیلان بودن" متبلور بهترین زمینه خواندن مصرع اهل کاشانم هست.

1. اهل کاشانم، روزگارم بد نیست ...
ابیات ابتدایی مربوط به این بخش از شعر، بد نبودن روزگار با توجه به: تکه نان اشاره به نیازهای فیزیولوژیک انسان، خرده هوش اشاره به قابلیت های انسانی و سر سوزن ذوق برگرفته از نیاز به خودشکوفایی، هستش.
بعد صبحت از داشتن مادر، و بهتر از برگ درخت بودن مادر. برگ درخت که مسبب هوای پاک هستش و یا برگ درخت که عامل سوخت و ساز در درخت و نهایتا به بار نشستن میوه (= فرزند) هست ... ولی اینجا اشاره به مضمونی مانند "گذشت و جوانمردی از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم برنمی دارد" داره.
بعد، دوست: دوستانی بهتر از آب روان. صدای آب روان مایه آرامش درونی هس، دوستانی که مایه آرامش درونی هستن اما بهتر از آب روان هستن، آب روان رونده اس، برای تنهایی درون آدم وقت نمیذاره گوش برای شنیدن تنهایی آدم نداره اما برای تنهایی آدم حرف ها می زنه، دوستان سهراب برای تنهایی سهراب هم حرف و هم گوش دارن.
و بعد خدا: خدایی که سر طاقچه تو یه جلد کتاب پیچیده و پشت سر جاگذاشته نشده! خدایی که نزدیکه.
و نهایتا اسلام: من مسلمانم. من مسلمان هستم اما از اونجایی که خدا رو لای شب بوها دیده ام، اسلام رو پذیرفته ام. اینجا، مسلمانیش رو از سر آگاهی معرفی می کنه، نه نه از سر یک ارث پدری! کما اینکه بعدا تو بخش های بعدی اونچه که از پدر میراث می دونه رو تعریف می کنه و صحبتی از دین و مذهب و امثالهم نیست.
و بعد، قبله، جانماز، سجاده، وضو، نماز، اذان، تکبیره الاحرام، قدقامت الصلوه، کعبه و حجرالاسود رو از نگاهی دیگه، و از نگاهی استوایی، از نو معرفی می کنه. چرا که اینها رو در فلسفه دینی مردمش، فاقد تعریفی در مسیر حقیقی می بینه.
این تعاریف و نگاه جدید سهراب به مسائل دینی، مهندسی تئوری های اسلامی هستش. لابد می دونین مهندسی، صرف نظر از این که بر گرفته از هندسه س و اینها ... به عملی کردن و پیاده سازی تئوری های علوم انسانی می پردازه.
مهندسی، تجلی علوم انسانی در دنیای واقعیت هست.
مثال: پی قدقامت موج.
قدقامت الصلوه، در حدیثی از امام صادق بیان میشه که اشاره به قیام مهدی است. اینجا، سهراب این تئوری قدقامت رو ابتدا اعلان می کنه که در طبیعت (که منشا و بدویت ِ اصالت محسوب میشه) وجود داره، که میگه موج هم قدقامت می بنده، و سپس، همگام با قدقامت طبیعت، من هم قدقامت می بندم. قدقامت رو بجای اینکه یک تئوری دینی یا یک واجب دینی اعلان کنه، یک حرکت موجود و در جریان اعلان می کنه!
با این مصرع ها، بیان می کنه که اسلام چیز جدیدی در دنیا نبوده! و اصالتا در دل دنیا، اسلام وجود داشته و دقیقا همونطور هم تعریف شده! که این اتفاقا اساس "اصل عدل" هستش. (بگذریم از اسلام روز)

ابیات اولین "اهل کاشانم" بررسی شد، همونطور که گفتیم همه ابیات بررسی نمیشن و سعی بر اینه که صدای پای اب از منظر تفسیر این چهار تا "اهل کاشانم" بیان بشه. در این بخش، سهراب خودشو معرفی می کنه، سهرابی رو معرفی می کنه که وجود داره. در بخش بعدی سهراب از روش تعامل با مخاطبش صبحت می کنه. بخش سوم، با اشاره به شاکله خانوداگیش، اون رو سکوی پرش از "بی فلسفه خوردن آب و بی دانش چیدن توت" به مهمانی دنیا و کسب شناخت، عنوان می کنه.

نظرات 8 + ارسال نظر
mohammad پنج‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:19

اقا دمتون گرم
کوتاه و مفید بود...

ممنون

مهدی جمعه 29 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 17:31 http://tabrizimahdi.blogfa.com

با سلام لطفا معنی اونجایی که سهراب میگه : و خدایی که در این نزدیکی است ( روی آگاهی آب ) رو به من بگین . با تشکر لطفا اگر من نتوانستم دوباره به سایت شما سر بزنم جواب را به صورت نظر در وبلاگ من عرض کنین ممنون میشم .

سلام

برای شرح این قطعه (روی آگاهی آب) اینطور فکر میکنم که، به دلیل گستردگی معنایی کلمه آب، تفاسیر متفاوتی رو میتونیم از این قطعه در نظر بگیریم.
چند مصرع قبل، سهراب میگه «مادری دارم بهتر از آب روان» که تفسیر کلمه آب در اینجا به همون آب شناخته شده، مقبول تر از سایر تفاسیر هستش.
جای دیگه میگه «آب را گل نکنیم» که اینجا هم مقبول تر اینه که کلمه آب رو به حیات تفسیر کنیم تا آب شناخته شده.
تفاسیر متفاوتی از قطعه «روی آگاهی آب» مطرح شده که منم با اون تفاسیر مخالف نیستم و البته موافق هم نیستم و فکر میکنم که حق مطلب ادا نشده!

حسین یکشنبه 29 مرداد‌ماه سال 1396 ساعت 22:54

با سلام بی دانش چیدن توت وبی فلسفه نوشیدن آب به موضوعی فراتر اشاره دارد واستعاره از لذت های مجازی است نه حقیقی که لذت حقیقی خداست !! چه موضوعی ؟؟؟می گوید را می کردم ونمی دانستم که در کجا قرار دارم به قول شعر مولانا
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود ؟ به کجا می روم آخر ننمایی وطنم

سلام، ممنونم که دیدگاه خودت رو به اشتراک گذاشتی ^_^
همونطور که خودت هم از مولوی نقل کردی (از کجا آمده ام...) منم در همین راستا معتقدم که حقیقت، گر چه حقیقت داره، اما برای ما آدم ها لااقل چیزی به جز مجاز نیست! چرا که ما در یک جهانی، هستی یافته ایم که از واقعیت شکل گرفته و نه از حقیقت.
بی دانش چیدن توت و بی فلسفه نوشیدن آب، گذشته از اینکه به واقعیتی اشاره میکنه که به نظرم باید اسمشو گذاشت تقلید (چرا که انجام این امور رو بدون هدف و بدون علت میدونه)، از طرفی به حقیقتی مبهم هم اشاره میکنه که بازم به نظرم مرتبط هست به همین صحبتی هستش که شما از مولوی نقل کردی. وقتی انجام امور تقلیدی باشه ما کمترین درگیری های وجدان گرایانه ای نسبت به حسن و قبحشون نداریم ولی وقتی انجام امور قائم به ذات ما باشه اونوقت درموردش وارد تعقل و ارزیابی میشیم. اوج این تعقل و ارزیابی در ریشه یابی علت و هدف افرینش ما شکل میگیره. و...

zahra شنبه 6 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 20:07

سلام خیلی خوب بود ممنون

سلام
ممنون

سید ابوالفضل حسینی یکشنبه 9 آذر‌ماه سال 1399 ساعت 09:42

لطفا اگه میشه معنی بخش من وضو با تپش پنجره هامیگیرم را توضیح دهید

بله حتما.

روزبه پنج‌شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1399 ساعت 04:32

سلام و وقت به خیر. من فکر میکنم اونحایی که سعراب میگه اهل کاشانم همونجور که شما گفتید اشاره به این داره که من هم انسانم که ترجمه ی لاتینش میشه انترناسیونال، نه ناسیونال. حس یا اعتقاد ناسیونال داشتن مثل وطن پرستیه.

سلام. ممنون و سال نو مبارک
نکته ظریفی بود که شما اضافه کردی

محمد طهماسبی دهنو سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 11:25

این شعر جلوه‌ای از معنویته
وبه ما تذکر میده که مشاهده کنیم(افلم ینظروا...
و زنگ خطر غفلت رو در وجودمون میزنه

در این شعرِ سهراب
استعمال زیبا و مجموع صنعت تشخیص رو میشه به زیبایی تمام دید
در حدی که میتونیم این شعر رو جشنواره‌ی تشخیص، نامگذاری کنیم

در صدای پای آبِ سهراب
تنهایی،شوق،فکر، رفتاری نسانی و ای بسا صمیمی دارن
و مثل آدمهای زنده عمل میکنن
روشنی،شبیه مرغ سر بریده پرپر میزنه و بعضی مواقع در معیت روح سرفه هم میکنه
عشق،از نردبان معراج به سوی بام ملکوت میره
در این شعر شاعری رو میبینیم که نه تنها با گل‌ها حرف میزنه بلکه در گفتگو با گلِ سوسن،که زبان‌ها داره و اما بی زبانه،ضمیر محترمانه‌ی شما رو به کار میبره
صدای تنفس باغچه گاه گاهی شنیده میشه
آب،عطسه میکنه
تنهایی،ِآواز میخونه و وقتی حوصلش از تنهایی سر میره به خیابون میزنه و چیز‌هایی مینویسه

به نظر بنده اشعار سهراب سپهری به خاطر عملکرد ظریف و دامنه‌دارِ قوه خیال و نقش آفرینی‌های ذهن و پیچ و تاب‌های زبان،به سبک شعر هندی تعلق داره

بسیار زیبا
در کل موافقم و لذت بردم

از سبک شعر هندی اطلاعی ندارم متاسفانه. اگه بتونی مواردی رو مثال بزنی ممنون میشم.

پرهام پنج‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1402 ساعت 23:31

درود بر شما
و سپاس از اینکه وقت گذاشتید
اممممما اصلا معنی شعر سهراب را درک نکردید.

درود =)
ممنون
بله این امکان وجود داره و من خودمو اینطور نمی‌بینم که شعر سهراب رو درک کرده باشم. اینجا صرفا مطلبی که درک کرده‌ام رو قرار میدم چیزی که ممکنه درست یا نادرست باشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد