در نظر سهراب عشق یعنی فهمیدن و نه هر فهمیدنی بلکه فهم دقیق و درست. و این تعبیر رو در همه جای اشعارش استفاده کرده. دقت کنیم به تضاد این دو قطعه:
1. بینش همشهریان، افسوس! بر محیط رونق نارنجها خط «مماسی» بود.
2. آنوقت من مثل ایمانی از تابش «استوا» گرم، تو را در سرآغاز یک باغ خواهم نشانید.
فقط این نکته رو یاداوری کنم که «استوا» جایی است که نور خورشید در مستقیمترین خط به زمین میتابه پس بیشترین نزدیکی هم همینجا رخ میده و نزدیکی بیشتر یعنی درک بیشتر. «مماس» هم که اصلا ارتباط برقرار نمیکنه. برای «مماس» افسوس به کار میبره و برای «استوا» ایمان.
متوجه مفهوم مماس شده بودم ولی استوا رو دقت نکرده بودم آفرین
شبیه به همون دکلمه تام هنکس از دیوید میشل تو فیلم Cloud Atlas که میگه هر تقاطع جدیدی یک راه جدید باز برای ما باز میکنه...
این تقاطع میتونه بواسطه یک عشق جدید، یک باور جدید و یا یک ترس جدید ایجاد بشه. که هر کدوم از این نیروها میتونه با یک ملاقات یک پیامک یک نگاه یک تصویر یک آهنگ یک نوت یک الهام و... شکل بگیره.
خوشبخت کسی که مسیری که ایجاد میشه رو «آگاهانه» انتخاب کنه.