پشت شمشادها کاغذ جمعهها را
انس اندازهها پاره میکرد.
توضیح زیادی لازم نداره، فقط بگم:
-کاغذ جمعهها یعنی تعطیلی زودگذر جمعهها. اینکه از «کاغذ» و «پاره کردن» استفاده میکنه بخاطر اینه که میخواد این حس رو القا کنه که تعطیلی جمعهها زودگذر و فرار بود.
-انس اندازهها یعنی وقتی به خاطر انس گرفتن با کسی یا چیزی، فاصلهها کم میشه. اینجا فاصلههای زمانی منظورشه. در اصل طول روز جمعه. یعنی با انس گرفتن با دیگران، طول روز جمعه کاهش پیدا میکرد به سادگی فعل پاره کردن کاغذ.
وقتی انس بین دو کس یا مجازا دو چیز شکل بگیره اون دو به هم نزدیکتر میشن. اندازهها وقتی انس بگیرن کوچک میشن.
اینکه جمعهها این اتفاق میفته جالبه. کسایی که اونروزها میرفتن مدرسه یادشونه که 6 روز هفته کلاس بود و فقط جمعه تعطیل بود. توی ایام هفته چون فراغت فکری میسر نیست پس انسی هم نیست و ایام هفته به سادگی سپری نمیشن. جمعه که تعطیله من به خودم میرسم. به دنیای خودم. انس میگیرم با هر کی و هر چی دلم طلب کنه چون فراغت فکری دارم.
این به فلسفه شرق برمیگرده که میگن Free your mind ذهنت رو خالی کن. به قول بروس لی Empty your mind, be formless, shapeless; like water ذهنت رو خالی کن بدون فرم و شکل باش مثل آب. قبلا دربارش صحبت کردیم.
-پاره شدن کاغذ جمعه یعنی تعطیلی جمعهها به سادگی پاره شدن یک کاغذ تموم میشد.
-اینکه «انس اندازهها پاره میکرد» یعنی عبور زمان به خاطر یک رابطه گرم درک نمیشد. مثلا وقتی با اعضای خانواده محیط گرمی بوجود میاد متوجه عبور زمان نمیشیم. در فیلم Dead Man Walking 1995 وقتی ماتیو چند ساعتی رو با خانواده - پس از مدتها - میگذرونه اصلا متوجه سپری شدن زمان نمیشه و میگه Time is flying زمان داره پرواز میکنه. اینطوری نشون میده که چقدر زود زمان انس با خانواده گذشت.
اینکه توی پارکها پشت شمشادها مردم پیکنیک بگیرن و دور هم جمع بشن قدیمی نشده هنوز میتونیم حسش کنیم که چقدر این دورهمیها گرم و صمیمی هستن و چه انسی بین افراد شکل میگیره.