ما هیچ ما نگاه: اینجا پرنده بود 2
من پس از رفتن تو لب شط بانگ تند پاهای عطش را میشنیدم. 1. معنی لغوی شط به طور کلی یعنی منبعی از آب مثل دریاچه، رودخانه،...
ما هیچ ما نگاه: اینجا پرنده بود 1
من وارث نقش فرش زمینم و همه انحناهای این حوضخانه شکل آن کاسه مس همسفر بوده با من نقش فرش زمین به تمام چیزی که روی زمین...
ما هیچ ما نگاه: بی روزها عروسک -1
پشت شمشادها کاغذ جمعهها را انس اندازهها پاره میکرد. توضیح زیادی لازم نداره، فقط بگم: -کاغذ جمعهها یعنی تعطیلی...
استوایی هستم یا قطبیت دارم؟
در نظر سهراب عشق یعنی فهمیدن و نه هر فهمیدنی بلکه فهم دقیق و درست. و این تعبیر رو در همه جای اشعارش استفاده کرده. دقت...
مسافر: و عشق صدای فاصله هاست
و عشق صدای فاصله هاست. صدای فاصله هایی که، غرق ابهامند. از اونجایی که صدا قابل رویت نیست اگه از منبع ناشناخته ای تولید...
مسافر: سفر به روشنی اهتزاز خلوت اشیا
و عشق سفر به روشنی اهتزاز خلوت اشیاست به نظر میرسه «اهتراز» اشتباه چاپی بوده و اهتزاز باید می بوده. کلمه اهتراز در...
مسافر: و عشق صدای فاصله هاست
و عشق صدای فاصله هاست. صدای فاصله هایی که، غرق ابهامند. حتی در حالت ایده آل و کامل هم ارتباط پیدا کردن با دنیای تنهایی...
مسافر: دچار باید بود
دچار باید بود وگرنه زمزمه حیرت میان دو حرف حرام خواهد شد اول «حرام شدن» رو ببینیم چیه. حرام دو جور داریم یکی به معنای...